About داستان های واقعی
About داستان های واقعی
Blog Article
هم من و هم مادرم فوراً زبانمان را فرو میبردیم به جای اینکه دروغ بگوییم. مردم آزادند هر چه را که میخواهند باور کنند. اما من میدانم که چه چیزی را تجربه کردیم.»
سرانجام، اون گفت: “من صد دلار به تو می پردازم!” و پول رو جلوی فروشنده نگه داشت.
داستان این کتاب از وقایع واقعی گرد اوری شده و بعد از خواندن داستانهای جالب شما و علاقه ای که از خوانندگان مشاهده کردم تصمیم بر این گرفتم تا یکی از داستانها را به اشتراک بگذارم تا شما خوانندگان عزیز هم از خواندن این داستان لذت ببرید.
راستان نامه
پدر، دخترک را دید که در اثر تصادف زخمی شده است. پس از آن از ماشین پیاده شد تا اوضاع ماشین را ارزیابی کند.
ناگهان، مرد دست خود را بالا آورد و دخترک جیغ بلندی از ته دل کشید. در دست چپ او سر بریدهی پدرش بود! دختر پشت سر هم جیغ میکشید. نمیتوانست خودش را کنترل کند.
این مسافرخانه (یک اقامتگاه کشیش سابق که در سال ۱۱۴۵ ساخته شده) نه تنها قدیمیترین ساختمان شهر است، بلکه دقیقاً در محل تلاقی دو خط «لی» قرار دارد. اعتقاد بر این است که خطوط لی، خطوطی ماوراءطبیعی هستند که بناهای تاریخی جهان را در یک تراز قابل توجه به هم متصل میکنند.
پنج ریال بـه ان روضه خوان میدهم و پانزده ریال را خودم برمی دارم.
”پیرمرد کـه تازه وارد ۱۱۳ سالگیش شده بود، عصا زنان و سرفه کنان وارد اتاق دکتر شد.
هر دوي ما از ابتدا به این وصلت راضی نبودیم ولی انگار نظر ما مهم نبود و پدرانمان تصمیمشان را گرفته بودند ، آنها با توجه به سنتهای خودشان و قول و قراری که از قبلبیشان بود با زور ما را به عقد هم درآوردند، در حالی که نه من و نه نازنین راضی به این ازدواج نبودیم.» در اینجا نازنین وارد بحث شد و گفت: «نه به این معنا که از هم بدمان میآمد.
پیشنهاد میکنیم چند داستان واقعی ارواح را در ادامه این مطلب بخوانید.
گویا این کافی نبود، ظاهراً مسافرخانه توسط یک جادوگر نیز تسخیر شده است که قبل از دستگیری و قتل، در جستجوی یک سرپناه، به آنجا رفته بود.
البته، این نظریه، صرفا آخرین مورد در مجموعهای از تئوریها است. شاید در ماجرای این داستان ارواح واقعی، هیولاهای دریایی مقصر باشند.
این اثر یک کتاب کارآگاهی، دقیق و استادانه است که دیوید گرن، روزنامهنگار آمریکایی و نویسندهی مجلهی نیویورکر، در آن وقایع تاریخی به قتل رساندن دستجمعی سرخپوستان آمریکایی را به شکلی شگفتآور مستند کرده است.
در نهایت، جسد زونا برای کالبد شکافی کامل، نبش قبر شد. معلوم شد گردنش شکسته بود و نای او له شده بود. او را خفه کرده بودند.